ريختشناسي يا مورفولوژي شهري به مطالعه فرم ستگاههاي انساني و روند شکل گيري و تغييرشکل اين ستگاهها اطلاق ميشود. هدف از مطالعه ريختشناسي، شناخت ساختار فضائي و خصوصيات يک منطقه شهري، شهر، شهرک يا روستا از طريق بررسي الگوي اجزاء و روند توسعه اين مناطق است. ريختشناسي شهري ميتواند شامل تحليل ساختار فيزيکي در مقياسهاي مختلف و نيز الگوهاي حرکت، کاربري زمين، مالکيت و اشتغال باشد تحليل فرمهاي فيزيکي معمولاً مشتمل بر بررسي الگوي خيابانها، قطعات زمين و ساختمانها؛ که درمجموع به آنها دانه بندي شهري اطلاق ميشود؛ ميباشد. اين تحليل عموماً با استفاده از منابع کارتوگرافي و روند توسعه حاصل از مقايسه نقشههاي تاريخي، انجام ميگيرد. در اين زيرشاخه علمي توجه ويژهاي به چگونگي تغيير فرم يک شهر در طول زمان و يا درمقايسه با ساير شهرها ميشود. از ديگر موضوعات مهم مطرح در ريختشناسي شهري بررسي و مطالعه? فرمهاي اجتماعي تأثيرگذار و تاثيرپذير از چيدمان فيزيکي شهر و چگونگي فرايند توليد و بازتوليد فرمهاي اجتماعي از فرمهاي فيزيکي، ميباشد.
هرچند ايده اصلي ريختشناسي (مورفولوژي) به نوشتههاي شاعر و فيلسوف مشهور، گوته (1970)، برميگردد، اين واژه براي نخستين بار در علوم زيستي به کار رفته و در سالهاي اخير به طور فزايندهاي در علوم جغرافيا، زمينشناسي، زبانشناسي و ساير علوم (ازجمله برنامهريزي شهري و طراحي شهري)، به کار گرفتهشده است. ريختشناسي شهري به عنوان يک شاخه مطالعاتي مستقل ريشه در آراء و نظرات افرادي مانند لوئيس مامفورد، جيمز وانس و وارنز دارد. پيتر هال، مايکل بتي و سرژ سالات نيز از جمله افراد شاخص و صاحب نظر در اين زمينه هستند. ريختشناسي شهري به عنوان علم مطالعه بافتهاي شهري و ابزار شناخت وضعيت محيط شهري، به طور معمول به طراحي شهري مرتبط ميباشد.
درباره این سایت